به گزارش خبرگزاری نشر روز، در تیرماه ۱۳۵۸، باقر عالیخانی خبرنگار مجلهی «فردوسی» به سراغ صادق خلخالی حاکم شرع دادگاههای انقلاب رفت و دربارهی مسائل مختلف از جمله اعدام سران رژیم گذشته با وی به گفتوگویی مفصل پرداخت. بخشهایی از این گفتوگو را به نقل از مجلهی فردوسی شمارههای ۳۳ و ۳۴ (۵ تیر و ۱۲ تیر ۵۸) در پی میخوانید:
در مورد مسائل ملی قاطعانه عمل خواهید کرد و گذشت هم نخواهید کرد؟
تا حالا که دیدهاید اینطوری بوده، حالا بعد از مدتی شاید مثلا لازم باشد که بنده در هیچ کای دخالت نکنم. ببینید من آدم آزادهای هستم که لحظهای نمیتوانم جایی بند بشوم. حتی در تبعید هم که بودم چون کاری نمیتوانستم بکنم حداقل تا میتوانستم پیادهروی میکردم. تمام دهات انارک مرا میشناختند. اما حالا دارم میبینم که آزادی از من سلب شده و بنده ناچارم همیشه با پاسدار فرضا زندگی کنم… خیلی دلم میخواهد پیاده راه بروم، خب دیگر نمیتوانم… آقاجان واقعیت اینه، بهار کارمان را کردهایم حالا دیگر خزانش است. البته اگر امام به بنده هر امری بفرمایند، حتی اگر بگویند یک گلوله به مغز خودت خالی کن، خدا میداند لحظهای درنگ نمیکنم چون ایمان دارم به ایشان، آن هم ایمان مطلق. چرا؟ لابد مسائل اسلام اقتضا میکند و ما هم که همیشه ماندنی نیستیم. من از آن چیزی که همیشه نفرت داشته و دارم این است که مردی در رختخواب بمیرد؛ دکتر بیاید، سرم بزند، دوا بدهد و من میدانم که عاقبت مرا میکشند. این مسئلهی من است. من اما خدمتم را به اسلام و مملکت کردهام. من آن شبی که این «ریاضی» ناجنس را محاکمه میکردم فهمیدم که عصرها برای تفریح میرفته به زندان اوین و شکنجه دادن جوانها را تماشا میکرده است. این تفریح این آقای رئیس مجلس بود! آخه اسم این را چی باید گذاشت؟ یک آدم که سادیسم دارد؟ یا چی آخر؟ ما گرفتار اینجو آدمها بودیم و خدا میداند آن شبی که اینها را کشتیم دلم خنک شد.
دیر به فکر غلط کردن افتادی
که اینطور موانع را از سر راه ملت برداشتید؟
آهان… بله… به خدا من چه احساس راحتی میکردم که آن یازده دوازده نفر که همین ریاضی و علامه وحیدی و روحانی و دیگران بودند، من چطور دلم خنک شد… اتفاقا همان شب وقتی حساب اینها را رسیدم «هانی الحسن» به من تلفن کرد و گفت: «خلخالی! با این عمل انقلابی خط اسرائیل و آمریکا را در ایران به هم زدی.»
اما اینجا سوالی برای من مطرح است که آیا آدم ۹۲ سالهای مثل علامه وحیدی را هم شرعا میتوان اعدام کرد، که شما کردید؟
بَه، خدا پدرت را بیامرزه، این مرد ۹۲ ساله نمیدانی چکار میکرد! مارکسیست اسلامی را او توی دهان شاه انداخت بعد هم برای ساواک عضوگیری میکرد. آشیخ حسین را او عضو ساواک کرده بود.
ممکن است بفرمایید آشیخ حسین کیست؟
آشیخ حسین کاشی دیگر، که در سپسالار بود. پروندهاش دست ماست و الان هم زندانی است.
یعنی آقای علامه وحیدی نفرگیری میکرد برای ساواک؟
شما میدانید سالها با این عنوان چقدر جوانها را به میدان تیر فرستادند. البته وقتی از او پرسیم: «چرا این عمل را کردی؟» گفت: «غلط کردم.» گفتم: «البته غلط کردی ولی حالا دیگر خیلی دیر است» یعنی دیر به فکر غلط کردن افتادی!
برو توالت پاک کن!
ولی در مورد هویدا که اگر مدتی زنده میماند، میتوانست… یعنی میشد از او مطالب زیادی بیرون کشید، درست بود که به این سرعت از بین برود؟
ببینید آقا مسئلهی اعتراف کشیدن باید لزوما با شکنجه باشد و اینطور حرفها، ما که آنجا هتلی باز کرده بودیم و تنها به آقایان گفتیم اقلا توی این هتلی که برایتان درست کردهایم بشقاب و ظرف و ظروفتان را لااقل خودتان بشویید… آقای هویدا میآید به من میگوید این مستراح بو میدهد، کثیف است. به ایشان گفتم اگر کثیف است من که (…) کثیف نکردهام، خودت کردهای، خودت هم پاک کن.
البته این مطالب را واقعا مردم میدانند.
اصلا ببینید با جوانهای ما چیچی کردند، دخترهای مردم را میبردند آن پشت و به آنها تجاوز میکردند یعنی میگفتند ملاقات حضوری میخواهیم به شما بدهیم و بعد به خواهر و مادر مردم تجاوز میکردند. بله، یکی آنجا دلم خنک شد، یکی هم آنجا که بیستویک نفر بود؟ چقدر بود؟ آن آدمشکارکنهای توی خیابانها را…
در حال حاضر مردم دچار نوعی اضطراب با خوف و احساس عدم ایمنی شدهاند و تا آنجا که به کرات شنیدهایم، یا دیدهایم که در صدد ترک کشور هستند و آنهایی هم که ماندهاند یا بیتفاوتی دارند نشان میدهند یا خودشان را حتیالمقدور از مسائل کنار میکشند و احتمالا مخفی میکنند، برای این مسئله حضرتعالی چه چارهای پیشنهاد میفرمایید؟
آخر من نمیدانم مردم نسبت به چه مسئلهای بیتفاوت هستند و از چه چیزی خودشان را پنهان میکنند.
عرض کردم که میترسند!
آخر از چه چیزی میترسند؟
حقیقت را باید به شما بگویم؛ از همین کشتارها… درگیریها… ترورها و دستآخر آن قولی که قرار است به مردم دربارهی عفو داده شود و مرتبا به تاخیر میانجامد، همهی آنها…
آخر عفو عمومی را با کی قرار گذاشتهاند؟
والله به کرات دولت آقای بازرگان این وعده را به طرق مختلف به مردم دادهاند. آیا به نظر شما تا کی مردم باید انتظار بکشند؟
راستش من خودم هم با امام صحبت کردهام، البته وقتی نتیجهی آن فتنهها و اختلافها و اضطرابها نخوابد من به نظرم، امام اولین کسی است که نصیبش را نسبت به عفو مجرمین خواهند فرمود چراکه ایشان هم معتقدند در عفو لذتی است که در انتقام نیست.
ما باید آنقدر شهامت داشته باشیم که آنهایی را که دربارهی ما بدی کردهاند و یا به این آب و خاک خیانتی کردهاند که ما بفهمیم، حالا صدوهشتاد درجه برگشتهاند، و یا مزاحم انقلاب ما نیستند آنها را مسلما مورد عفو قرار خواهیم داد و چه لزومی دارد خونشان را بریزیم؟ البته خونریزی تا اندازهای درست است، وگرنه نباید، و نمیشود تا ابد ادامه پیدا کند.
ملاحظه بفرمایید، امروز به خاطر همین مسائل گروه بسیاری از مدیران ما که میتوانند فرضا در کارهای صنعتی و اقتصادی کشور واقعا مفید باشند از اینجا رفتهاند و میگویند برای بازگشت تامین ندارند.
در این مورد انشاءالله راهحلهایی پیدا خواهد شد…
۲۵۹۵۷
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "صادق خلخالی: به هویدا گفتم برو توالت را پاک کن!/ اگر امام بگوید یک گلوله در مغز خودت خالی کن، خدا میداند لحظهای درنگ نمیکنم" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "صادق خلخالی: به هویدا گفتم برو توالت را پاک کن!/ اگر امام بگوید یک گلوله در مغز خودت خالی کن، خدا میداند لحظهای درنگ نمیکنم"، کلیک کنید.