تجاوز در زمان قدیم
مفهوم «تجاوز» در دوران باستان و قرون وسطی، بیش از آنکه جرمی علیه کرامت و جسمانیت زن باشد، به عنوان جرمی مالکیتی علیه مردان تلقی می شد. این پدیده در طول تاریخ تحولات معنایی، حقوقی و اجتماعی شگرفی را تجربه کرده است که درک آن برای شناخت ریشه های خشونت جنسی امروزین ضروری است.
سفر به دل تاریخ برای درک پدیده ای به نام تجاوز، نه تنها روشن کنکننده ریشه های خشونت جنسی است، بلکه تصویری عمیق تر از تحولات اجتماعی و حقوقی تمدن های بشری را نیز پیش چشم می آورد. آیا درکی که امروز از تجاوز داریم، همیشه و در همه دوران ها ثابت بوده است؟ پاسخ به این پرسش، دریچه ای به سوی گذشته می گشاید و به ما نشان می دهد که چگونه جامعه، قوانین و فرهنگ، معنای این عمل هولناک را در طول قرن ها شکل داده اند. از دل تمدن های باستانی گرفته تا کوچه پس کوچه های قرون وسطی، تجاوز نه تنها به اشکال مختلفی تعریف می شده، بلکه پیامدها و رویکردهای متفاوتی نیز در برابر آن وجود داشته است. این مقاله قصد دارد تا تحولات معنایی، چارچوب های قانونی و بستر فرهنگی پدیده تجاوز را در دوران باستان و قرون وسطی به شکلی جامع و تحلیلی واکاوی کند و به این سوال پاسخ دهد که چگونه درک از «تجاوز» از یک جرم مالکیتی به تدریج به جرمی علیه کرامت و جسمانیت زن تحول یافته است.
۱.۱. تجاوز به عنوان جرم علیه مالکیت: ریشه های یک ستم تاریخی
در بسیاری از تمدن های باستان، نگاه به زن تفاوت فاحشی با آنچه امروز می شناسیم داشت. در آن دوران، زن اغلب به عنوان مِلک یا دارایی مرد، چه پدر و چه شوهر، تلقی می شد. بنابراین، وقتی سخن از تجاوز به میان می آمد، قانون و جامعه بیشتر نگران نقض مالکیت و آبروی مردی بودند که زن تحت سرپرستی او قرار داشت، تا درد و رنج خود زن. تصور کنید دختری جوان در آن روزگار که باکرگی اش، ارزشی اساسی در تعیین جایگاه او در ازدواج و مهریه داشت، مورد تعرض قرار می گرفت. از دست رفتن این دارایی، به شدت بر ارزش او در بازار ازدواج تأثیر می گذاشت و می توانست آینده او را به کلی دگرگون سازد.
قوانین و رسوم آن زمان، این دیدگاه را به وضوح بازتاب می دادند. به عنوان مثال، در برخی از جوامع، اگر مردی به زنی تجاوز می کرد، مجازات اصلی او پرداخت غرامت به پدر یا شوهر زن بود. این غرامت، نه برای جبران آسیب های روحی و جسمی زن، بلکه برای خسارت وارد شده به ملک مرد خانواده پرداخت می شد. این رویکرد، زن را از جایگاه یک فرد دارای حقوق مستقل پایین می آورد و او را به وسیله ای برای حفظ شرف خانوادگی تبدیل می کرد. این نگاهِ مالکیتی، ریشه های عمیقی در فرهنگ و ساختارهای اجتماعی آن دوران داشت و در تمام ابعاد زندگی زنان بازتاب می یافت.
۱.۲. Rape در گذر زمان: تحول یک واژه، تغییر یک مفهوم
واژه انگلیسی Rape که امروزه به معنای تجاوز جنسی به کار می رود، ریشه ای عمیق و پیچیده در زبان لاتین دارد. این کلمه از فعل لاتین Rapere به معنای به زور گرفتن یا ستاندن مشتق شده است. جالب اینجاست که در آغاز، این واژه هیچ دلالت جنسی نداشت و می توانست به هرگونه ربایش یا سرقت اشاره کند. تصور کنید که در متون باستانی، Rapere می توانست هم به ربودن یک شیء باارزش اشاره کند و هم به بردن یک فرد به زور. این ابهام در معنا، نشان دهنده آن است که در آن دوران، جنبه جنسی تجاوز، آن قدر که ما امروز اهمیت می دهیم، برجسته نبوده است.
در قانون روم باستان، اصطلاح Raptus به عنوان شکلی از جرم تهاجمی (Crimen Vis) طبقه بندی می شد. این اصطلاح، طیف وسیعی از اعمال را در بر می گرفت که تنها به معنای امروزی تجاوز جنسی محدود نمی شد. Raptus می توانست به ربودن یک زن (خواه برای ازدواج و خواه برای مقاصد دیگر)، فرار عاشقانه یک زن با معشوقش بدون رضایت خانواده، و حتی سرقت اشیاء نیز اشاره کند. این چندوجهی بودن واژه Raptus به قدری در تاریخ پیچیدگی ایجاد کرده که مفسرین کلیسایی در قرون اولیه مجبور شدند بین Raptus Seductionis (ربایش برای ازدواج یا فرار عاشقانه بدون اجازه والدین) و Raptus Violentiae (هتک ناموس و تجاوز جنسی) تمایز قائل شوند. این تمایز نشان می دهد که حتی با وجود تلاش برای تفکیک معنایی، ابهام همچنان پابرجا بود و این امر، تفسیر صحیح متون تاریخی مربوط به تجاوز را به چالشی جدی تبدیل می کند.
۲.۱. سایه قانون بر قربانی: احکام تجاوز در تمدن های کهن
نگاهی به قوانین باستانی نشان می دهد که عدالت در موارد تجاوز، اغلب با معیارهایی کاملاً متفاوت از درک مدرن ما سنجیده می شد. این قوانین، بسته به فرهنگ و مذهب هر تمدن، چهره های گوناگونی به خود می گرفت و گاه، سایه ای سنگین بر قربانی می افکند.
احکام کتاب مقدس و تفاوت ها
در کتب مقدس، احکام مربوط به تجاوز، رویکردهای متفاوتی را نشان می دهد که عمدتاً بر وضعیت اجتماعی قربانی و رضایت پدر او تمرکز داشت. برای مثال، در برخی موارد، اگر مردی به دختر مجردی تجاوز می کرد و پدر دختر رضایت می داد، متجاوز مجبور بود با آن زن ازدواج کند و دیگر نمی توانست او را طلاق دهد. این حکم، بیش از آنکه به جبران آسیب وارده به زن بپردازد، به حفظ آبروی خانواده و تضمین آینده زن (حتی از طریق یک ازدواج اجباری) می اندیشید. در این احکام، نقش «رضایت» قربانی و «وضعیت» او (متأهل، مجرد، کنیز) تأثیر بسزایی در تعیین نوع مجازات داشت و گاه مجازات ها بین جریمه مالی تا مرگ متغیر بود. این نشان می دهد که در آن دوران، ارزش های جمعی و خانوادگی بر حقوق فردی زن غالب بودند.
قانون روم باستان: از Crimen Vis تا اصلاحات آگوستوس
قانون روم باستان، تجاوز را به عنوان «Crimen Vis» (جرم تهاجمی) می شناخت، که آن را از «Injuria Publica» (خطای اجتماعی) و «Injuria Privitia» (خطای شخصی) متمایز می کرد. این دسته بندی نشان می دهد که رومیان تجاوز را عملی علیه نظم عمومی می دانستند، نه صرفاً یک تخلف شخصی. اصلاحات آگوستوس سزار، به ویژه «Lex Iulia de vi publica»، گامی مهم در جهت پیگیری جدی تر این جرم بود. این قانون، بر خلاف «Lex Iulia de adulteriis» (که به زنا می پرداخت)، به طور خاص به تجاوز می پرداخت و مجازات های سنگین تری را برای آن در نظر می گرفت. در طول زمان، به ویژه در اواخر دوره باستان و در زمان امپراتور ژوستینیانوس، مجازات ها از جریمه های مالی به مجازات های شدیدتر، از جمله اعدام، تکامل یافت. این تحول نشان دهنده یک تغییر آهسته در درک این جرم از یک آسیب مالکیتی به یک جنایت جدی تر علیه فرد و جامعه بود، هرچند هنوز هم این درک با مفهوم امروزی ما فاصله داشت.
یونان، مصر و دیگر تمدن ها: مجازات های خشن و نقش بستگان
در تمدن هایی نظیر یونان و مصر باستان، شواهد تاریخی نشان می دهد که تجاوز، همراه با جرائمی چون آتش افروزی و قتل، به عنوان «جرم های بزرگ» (capital crimes) تلقی می شد. این بدان معناست که مجازات ها می توانست بسیار شدید باشد و حتی به اعدام منجر شود. در برخی موارد، به بستگان قربانی اجازه داده می شد که خودشان دست به کار شده و مجازات را اجرا کنند، که این مجازات می توانست شامل کور کردن یا اخته سازی متجاوز باشد. این رویکرد، که بر انتقام جویی شخصی یا خانوادگی تأکید داشت، نشان دهنده نبود یک سیستم قضایی متمرکز و یکپارچه در برخورد با این جرم در بسیاری از این جوامع بود و گاه به خشونت های فزاینده ای منجر می شد. در این تمدن ها نیز، اغلب بر از دست رفتن شرافت و آبروی خانواده متمرکز بودند و کمتر به آسیب های روحی و جسمی قربانی توجه می شد.
۳.۱. قرون وسطی: جایی که زور با خواسته می آجید
ورود به قرون وسطی، دوره ای پر از تاریکی و روشنی در تاریخ اروپا، تحولات جدیدی را در نحوه برخورد با تجاوز به ارمغان آورد. در این دوران، قوانین تا حدودی تعریف مشخص تری از تجاوز ارائه دادند، اما همچنان با چالش های بزرگی در اجرای عدالت مواجه بودند. تصور کنید در آن روزگاران، زندگی زنان، به ویژه دهقانان و خدمتکاران، تا چه حد در معرض خطر بود و چقدر نیاز به تکیه گاه های قانونی برای دفاع از خود داشتند.
تعریف قانونی و مجازات ها (انگلستان و اسکاتلند)
در انگلستان و اسکاتلند بین سال های ۱۲۰۰ و ۱۶۰۰ میلادی، تجاوز به طور قانونی این گونه تعریف می شد: مردی «با اعمال زور» با یک زن برخلاف خواسته اش رابطه جنسی برقرار کند. این تعریف، هرچند هنوز کامل نبود، اما گامی به جلو نسبت به مفهوم صرفاً مالکیتی در دوران باستان محسوب می شد. تجاوز یک عمل مجرمانه شناخته می شد و قوانینی برای برخورد با متجاوز وجود داشت که مجازات های سنگینی مانند اخته سازی، کور کردن یا حتی حلق آویز کردن را شامل می شد. اما باید توجه داشت که محکومیت کیفری در عمل بسیار نادر بود، زیرا هیئت های منصفه که اغلب تماماً مردانه بودند، تمایل چندانی نداشتند تا بر اساس ادعای یک زن، همنوع خود را به چنین مجازات های وحشتناکی محکوم کنند. حتی اگر مهاجم محکوم می شد، این مجازات ها به ندرت به اجرا درمی آمد.
توانایی زنان برای شکایت و مبارزه
بر خلاف کلیشه ای رایج که زنان قرون وسطی را دوشیزگان درمانده و بی پناه نشان می دهد، شواهد تاریخی گویای آن است که زنان در این دوران، در بسیاری از موارد، از قدرتی نسبی برای شکایت علیه تجاوز در دادگاه برخوردار بودند. آن ها می توانستند درخواست مجازات و خسارت کنند و حتی در مواردی، صدایشان در دادگاه شنیده می شد. این شهادت ها، هرچند اغلب در قالب زبان تخصصی حقوقی و با جزئیات کم، اما نشان دهنده اراده زنان برای مبارزه با ستم بود. این اسناد، با تمام کوتاهی و فقدان جزئیات، تروماهای معاصر را به یاد می آورند و نشان می دهند که دردهای ناشی از تجاوز، در طول تاریخ، با وجود تغییر بستر فرهنگی، شباهت های آزاردهنده ای داشته است.
به عنوان مثال، در پرونده ای از گلاسکو، خدمتکاری به نام ایزابل برن شهادت داد که جان اندرسون قصد تجاوز به او را داشته است. اندرسون که او را به زمین انداخته و با یک تکه کلوخ به سرش زده بود، در نهایت به جرم «توهین بزرگ به پروردگار و افترا به ایزابل» تبعید شد. این مورد نشان می دهد که حتی یک زن خدمتکار در قرون وسطی می توانست عدالت را به دست آورد. در پرونده ای دیگر، جوآن دی هدستوک پس از تجاوز جیمز دی مونتیبوس، غرامت مالی قابل توجهی دریافت کرد و همسرش در کنارش ایستاد تا او برای عدالت بجنگد. این نمونه ها، اگرچه استثناهایی در میان بی عدالتی های فراوان بودند، اما نشان دهنده اراده و توانایی زنان برای مقابله و پیگیری حقوق خود بودند.
در قرون وسطی، تجاوز جنسی ازنظر قانونی به عنوان جرمی علیه اموال طبقه بندی می شد و درنتیجه مجازاتی مانند اخته سازی، کور یا حلق آویز کردن به دنبال داشت. اما محکومیت کیفری بابت تجاوز، بسیار نادر بود زیرا هیئت منصفه تماما مردانه چندان تمایلی نداشتند که بر اساس ادعای یک زن، همنوعشان را به چنین مجازات وحشتناکی محکوم کنند.
۳.۲. دشواری های عدالت: قربانی انگاری و سوءظن به زنان
در قرون وسطی، حتی با وجود قوانین موجود، راه رسیدن به عدالت برای قربانیان تجاوز، مسیری پرپیچ وخم و طاقت فرسا بود. تصور کنید زنی که مورد تجاوز قرار گرفته، نه تنها باید با زخم های روحی و جسمی خود دست و پنجه نرم می کرد، بلکه با سیستمی قضایی روبرو می شد که از همان ابتدا، به او با سوءظن می نگریست.
الزامات گزارش دهی و تأثیر آن بر قربانیان
بازماندگان تجاوز باید مراحل متعدد و دشواری را طی می کردند تا امیدی به محکومیت متجاوز داشته باشند. آن ها موظف بودند که تجاوز را بلافاصله و به صورت عمومی گزارش دهند، چندین بار روایات منسجمی از واقعه و آسیب هایش را برای مقامات دادگاه محلی و حتی در حوزه های قضایی مجاور بازگو کنند. ارائه شواهد فیزیکی از حمله خشونت آمیز مانند لباس پاره شده، لکه خون، موهای ژولیده یا جراحت جسمی نیز الزامی بود. این الزامات سختگیرانه، بار روانی عظیمی بر دوش قربانیان می گذاشت. چگونه می توان از کسی که در شوک و ترس است، انتظار داشت بلافاصله و با جزئیات کامل، واقعه ای تروماتیک را گزارش کند؟ تأخیر در گزارش، یا عدم توانایی در ارائه شواهد فیزیکی کافی، به راحتی می توانست پرونده را بی اعتبار کند و حتی قربانی را به دلیل «گزارش دروغ» تحت پیگرد قرار دهد.
باورهای نادرست و ضرب المثل ها
بی اعتمادی عمیق به زنان در فرهنگ قرون وسطایی، یکی از بزرگترین موانع بر سر راه عدالت بود. ضرب المثل های مشهور مانند «زنان می توانند هر زمان که بخواهند دروغ بگویند و گریه کنند» نه تنها در مکالمات روزمره، بلکه در ذهن قضات و هیئت های منصفه نیز رسوخ کرده بود. این پیش فرض، زنان را در موقعیت بسیار آسیب پذیری قرار می داد و متقاعد کردن دادگاه را برای آن ها به نبردی طاقت فرسا تبدیل می کرد. پرونده ها مملو از زنانی است که پس از طرح اتهام تجاوز، وقتی هیئت منصفه متهم را گناهکار نمی دانست یا گزارش آن ها را ناکافی می یافت، خود به دلیل «گزارش دروغین» متهم و حتی زندانی می شدند.
بررسی پرونده های تاریخی: نگاهی به رنج ها و مبارزات
هر پرونده، داستانی از رنج و تلاش برای عدالت را روایت می کند:
- ایزابل برن (گلاسکو، قرن ۱۵): این خدمتکار توانست جان اندرسون را که قصد تجاوز به او را داشت و او را با کلوخ زده بود، به تبعید محکوم کند. این مورد، نشان دهنده قدرت نسبی برخی زنان برای پیگیری عدالت بود، حتی اگر موقعیت اجتماعی پایینی داشتند.
- جوآن دی هدستوک (۱۲۶۹ میلادی): او و همسرش ویلیام، جیمز دی مونتیبوس را متهم کردند که با زور وارد خانه شان شده و به جوآن تجاوز کرده است. با شهادت یکی از شاهدان، مونتیبوس زندانی شد تا زمانی که غرامت سنگین ۵ پوندی به این زوج بپردازد. این پرونده نشان می دهد که ازدواج جوآن، مانع از مبارزه او برای عدالت نشد و همسرش نیز از او حمایت کرد.
- روبرت بولو (پیبلز، ۱۵۶۱ میلادی): او به دلیل تجاوز به ماریون ستنسون محکوم شد که به صورت علنی در کلیسا از او معذرت خواهی کند. این مجازات، نوعی «عدالت ترمیمی» را نشان می دهد که در آن آبروی قربانی، حداقل به صورت عمومی، اعاده می شد.
- ایزابلا گرونووسون (۱۴۰۵ میلادی): او و دو دخترش، راجر دی پالسدون را که به ایزابلا تجاوز کرده بود، در مزرعه ای گیر انداختند، بیضه های او را قطع کردند و اسبش را دزدیدند. هر سه زن بعدها مورد عفو قرار گرفتند. این مورد، نشان دهنده اجرای عدالت با دستان خود، در جایی که سیستم قضایی ناکارآمد بود، است.
- ایزابل پلومت (۱۲۹۲ میلادی): این زن توانست در یک دادگاه حقوقی به توافق مالی قابل توجهی دست پیدا کند، زیرا پزشکش او را با نوشیدنی مخدر مسموم و سپس به او تجاوز کرده بود. این نشان می دهد که تجاوز جنسی از طریق مسمومیت، جرم شناخته می شد و مستحق جبران خسارت بود.
- پرونده ادیت و ویلیام لو اسکات (۱۲۴۹ میلادی): ادیت، ویلیام را متهم به تجاوز کرد، اما دادگاه حکم داد که «ویلیام با ادیت خوابیده است اما آسیبی به او نزده زیرا آن ها پیش ازاین همدیگر را می شناخته اند.» این پرونده، اسطوره رایج «کسی که قبلاً با متعرض خود رابطه جنسی داشته، نمی تواند ادعای تجاوز کند» را در قرون وسطی نشان می دهد و تأکید می کند که حتی رابطه قبلی، می توانست حقوق قربانی را نادیده بگیرد.
- پرونده ایو و آدام مایکل (۱۲۴۹ میلادی): ایو، آدام را متهم به تجاوز کرد، اما هیئت منصفه او را گناهکار ندانست و ایو به دلیل «اتهامات دروغین» بازداشت شد، هرچند بعداً به دلیل فقر مورد عفو قرار گرفت. این مورد، نمونه ای از قربانی انگاری و بی اعتمادی به زنان بود.
- مارجری دی لاهوله (۱۲۴۸ میلادی): مارجری شهادت داد که چهار سال قبل مورد تجاوز نیکولاس قرار گرفته است. نیکولاس مدعی شد که مارجری حمله را به موقع گزارش نکرده و هیئت منصفه نیز با او موافقت کرد. علی رغم اینکه آن ها پذیرفتند نیکولاس با مارجری رابطه جنسی داشته و او را وادار به پرداخت خسارت کردند، مارجری به علت «گزارش دروغ» به زندان محکوم شد. این پرونده، تأکید بر روند دشوار گزارش دهی را نشان می دهد.
- جوآن سلر (۱۱ ساله، ۱۳۲۱ میلادی): این دختر ۱۱ ساله لندن شهادت مفصلی درباره تجاوز ریموند دی لیموژ ارائه داد. اما لیموژ به دلیل عدم تطابق زمانی در گزارش ها و تأخیر در شکایت، تبرئه شد و سلر نیز به پرداخت غرامت محکوم، و سپس به دلیل سن پایینش مورد عفو قرار گرفت. این پرونده، نمونه ای دردناک از ناکارآمدی سیستم قضایی در حمایت از کودکان قربانی بود.
- جوآن (۳۰ ساله، ۱۳۱۳ میلادی): او مردی را متهم به تجاوز کرد و نوزادی داشت که ادعا می کرد حاصل آن تجاوز است. هیئت منصفه نتیجه گرفت که این یک «معجزه» بوده، زیرا «بچه بدون رضایت هردو طرفین نمی تواند به وجود بیاید.» هیئت منصفه متهم را تبرئه کرده و جوآن را به دلیل گزارش نادرست به زندان فرستاد. این حکم، بازتابی از باورهای نادرست و عمیقاً زن ستیزانه آن دوران درباره رضایت و بارداری بود.
۳.۳. فرهنگ تجاوز در قرون وسطی: اسطوره ها و واقعیت ها
اگرچه سیستم حقوقی قرون وسطی تجاوز را جرم می دانست و مجازات هایی برای آن در نظر گرفته بود، اما در عمل، یک «فرهنگ تجاوز» قدرتمند، مانع از اجرای واقعی عدالت می شد. تصور کنید در جامعه ای زندگی می کنید که نگرش ها، شیوه ها و حتی اسطوره های آن، خشونت جنسی را قابل تحمل، پذیرفته شده، یا حتی بی اهمیت جلوه می دهد. این همان چیزی است که «فرهنگ تجاوز» قرون وسطایی را شکل می داد.
تعریف فرهنگ تجاوز و پیش فرض های آن
جامعه شناسان، «فرهنگ تجاوز» را مجموعه ای از نگرش ها، شیوه ها و اسطوره های فراگیر تعریف می کنند که در آن تجاوز قابل تحمل، پذیرفته شده، اروتیزه می شود و در نهایت خشونت جنسی دست کم گرفته شده و بی اهمیت جلوه داده می شود. در قرون وسطی، این فرهنگ بر چند باور فراگیر درباره زنان و رابطه جنسی استوار بود: اینکه زنان درباره تجاوز دروغ می گویند؛ آن ها به صورت طبیعی از مردان شهوت ران تر هستند و نمی توانند امیال خود را کنترل کنند؛ اینکه آنان برحسب عادت نظرشان را درباره رابطه جنسی تغییر می دهند؛ و اینکه تجاوز باید با گریه و زاری، آثار جراحات بدنی، اعتراض و مقاومت آنی، و روایت های یکسان و منسجم از تروما به مقامات مربوطه به اثبات برسد تا به عنوان «تجاوز واقعی» پذیرفته شود.
داستان های ادبی و مذهبی (همسر پوتیفار) و تأثیر بر جامعه
داستان ها و حکایات ادبی و مذهبی نقش مهمی در تقویت این باورهای نادرست داشتند. قصه معروف همسر پوتیفار (زلیخا) در انجیل که در آن زلیخا پس از رد درخواستش توسط یوسف، او را به تجاوز متهم می کند، بارها و بارها با هدف نشان دادن فریب کاری زنان روایت شده است. این روایت محبوب، تصویری از زنان را ایجاد می کرد که می توانند با موفقیت و بدون ارائه هیچ مدرکی، مردان بی گناه را به تجاوز متهم کرده و زندگی شان را نابود کنند. این تصویر، کاملاً برعکس واقعیت بود که بازماندگان تجاوز باید روندهای پیچیده و پر از مانعی را برای دادخواهی طی می کردند.
داستان های دیگر نیز به همین منوال، زنان را موجوداتی شهوت ران، دروغ گو و فریب کار به تصویر می کشیدند که در صورت رد شدن، به نیرویی شیطانی برای انتقام گیری تبدیل می شوند. ضرب المثل هایی مانند «وقتی یک زن می خواهد با مردی گناه کند و درخواستش رد می شود، از خرسی که توله هایش را از او گرفته اند، شرورتر می شود» یا «طبیعت و اراده زنان متغیر است و به راحتی عوض می شود»، این انگاره ها را در جامعه تقویت می کرد. این کلیشه ها، مسئله رضایت جنسی را از اساس بی معنا می ساختند: هر «نه» به راحتی می توانست به «بله» تبدیل شود و هر «بله» مشتاقانه، بعداً به یک اتهام تجاوز بدل شود. در چنین فضایی، عدالت برای قربانیان تجاوز، بیشتر به یک رویای دست نیافتنی شباهت داشت.
۴.۱. ربودن زنان سابین: افسانه یا واقعیت تجاوز در زمان قدیم؟
یکی از مشهورترین داستان های تاریخ روم باستان که در هنر و ادبیات به وفور به تصویر کشیده شده، «ربودن زنان سابین» است. این روایت، که اغلب با واژه «تجاوز» همراه شده، در نگاه اول ممکن است تصویری از خشونت جنسی وحشتناک را به ذهن متبادر کند. اما آیا این همان معنایی است که در زمان قدیم از این رویداد برداشت می شد؟ برای درک این ماجرا، باید به ریشه های معنایی واژه «Raptio» در لاتین بازگردیم.
تحلیل Raptio و بازنمایی در هنر
در زبان لاتین، واژه «Raptio» که از آن «Rape» انگلیسی مشتق شده، به معنای «ربودن» یا «به زور گرفتن» است و لزوماً دلالت جنسی مستقیم ندارد. در مورد زنان سابین، این «ربودن» به معنای «آدم ربایی دسته جمعی» یا «ربایش برای ازدواج» بود. داستان از این قرار است که رومولوس و پیروانش که عمدتاً مرد بودند و نیاز به تشکیل خانواده برای بقای رم نوپا داشتند، با مخالفت قبایل همسایه، از جمله سابین ها، برای ازدواج مواجه شدند. در نتیجه، رومولوس جشنی ترتیب داد و در اوج آن، مردان رومی، زنان سابین را به زور ربودند تا با آن ها ازدواج کنند و خانواده های رومی را تشکیل دهند.
این رویداد، در آثار هنری دوران رنسانس و پس از آن، به کرات به تصویر کشیده شده است. نقاشانی چون نیکولا پوسین با مهارت تمام، صحنه هایی پرشور از این ربایش را خلق کرده اند. اما در این بازنمایی های هنری، اغلب زنان نیمه برهنه و مردان درگیر مبارزه ای خشن به تصویر کشیده می شوند که ممکن است برداشت های جنسی را تقویت کند. با این حال، باید در نظر داشت که در آن دوران، این «ربودن» بیشتر به معنای «به دست آوردن زنان به هر قیمت» برای تأسیس نسل آینده بود تا عملی صرفاً با هدف خشونت جنسی به معنای مدرن. زنان ربوده شده، هرچند ابتدا خشمگین بودند، اما رومولوس به آن ها وعده حقوق مدنی و جایگاه محترم در جامعه جدید را داد و این نشان می دهد که هدف، ادغام و تشکیل خانواده بوده است، نه صرفاً خشونت.
اهمیت تاریخی و اسطوره شناسی
افسانه ربودن زنان سابین، اهمیتی اساسی در تاریخ افسانه ای رم برای تشکیل خانواده و تمدن این شهر دارد. این رویداد، نمادی از ادغام و آمیختگی دو قوم برای ایجاد یک هویت جدید بود. پژوهشگران حتی به تشابهاتی میان این افسانه با اساطیر هند و اروپایی و مفهوم «جنگ توابع» اشاره کرده اند، که در آن دو گروه با یکدیگر می جنگند و در نهایت با ادغام شدن با یک گروه سوم (که اغلب زنان هستند)، یک جامعه و تمدن واحد را شکل می دهند. بنابراین، «ربودن زنان سابین»، هرچند با زور و خشونت همراه بود، اما در بستر تاریخی خود، معنایی فراتر از تجاوز جنسی صرف داشت و به عنوان سنگ بنای یک تمدن جدید تلقی می شد.
۴.۲. تجاوز جنگی: میراث تلخ از باستان تا امروز
تاریخ بشر، متأسفانه، مملو از داستان های تلخ خشونت های جنگی است که تجاوز یکی از سیاه ترین فصول آن به شمار می رود. از دوران باستان تا نبردهای مدرن، تجاوز جنگی همواره به عنوان یک غنیمت جنگی یا ابزاری برای تحقیر دشمن مورد استفاده قرار گرفته است. تصور کنید در هر نبردی، نه تنها مردان می جنگند و می میرند، بلکه زنان و کودکان نیز قربانی خشونت هایی می شوند که جسم و روحشان را برای همیشه آزرده می کند.
تجاوز به عنوان غنیمت جنگی و ابزار تحقیر
در کتب مقدس، و روایات تاریخی مربوط به ارتش های یونانی، رومی و مغول، شواهدی از تجاوز به زنان در مناطق تسخیر شده یافت می شود. برای سربازان آن زمان، زنانِ مناطق مغلوب، گاهی اوقات به عنوان بخشی از «غنایم جنگی» تلقی می شدند. این نگاهِ بی رحمانه، نه تنها از حس تملک و قدرت نمایی سرچشمه می گرفت، بلکه به عنوان ابزاری برای تحقیر و از بین بردن روحیه دشمن نیز به کار می رفت. وقتی سربازان به زنان یک قوم تجاوز می کردند، در واقع شرف و غرور آن قوم را نشانه می رفتند. این عمل، علاوه بر آسیب های جسمی و روانی جبران ناپذیر برای قربانیان، به معنای «به خاک مالیدن» هویت و حیثیت جامعه ای بود که مورد حمله قرار گرفته بود.
نمونه های تاریخی
تاریخ سرشار از نمونه هایی است که این میراث تلخ را به تصویر می کشد:
- ارتش های باستانی: از لشکرکشی های ارتش های اسرائیلی در کتاب مقدس گرفته تا فتوحات یونانیان و رومیان، تجاوز به زنان شکست خوردگان، بخشی از واقعیت جنگ بود. مغول ها نیز در طول فتوحات گسترده خود در سراسر اوراسیا، ویرانی و تجاوز گسترده ای را به بار آوردند. راجریوس، راهبی که از تهاجم مغول ها به مجارستان جان سالم به در برده بود، به لذت بردن مغول ها از تحقیر زنان اشاره کرده است.
- جنگ جهانی دوم: تجاوز سازمان یافته به بیش از ۸۰,۰۰۰ زن در طول ۶ هفته کشتار نانجینگ توسط سربازان ژاپنی، نمونه ای از سبعیت های جنگی است. همچنین، حدود ۲۰۰,۰۰۰ زن چینی و کره ای در این دوران مجبور به تن فروشی در روسپی خانه های ارتش ژاپن شدند که به «زنان آسودگی» معروف شدند. نیروهای مراکشی فرانسه (گومیرها) در نبرد مونت کاسینو، و سربازان ارتش شوروی در مناطق تحت تصرف خود در آلمان و شرق اروپا، مرتکب تجاوزهای گسترده ای شدند. تخمین زده می شود که در طول اشغال آلمان، بین صدها هزار تا ۲ میلیون زن مورد تجاوز قرار گرفتند.
- جنگ های معاصر: حتی در دهه های اخیر، تجاوز جنگی به عنوان «سلاح جنگ» در مناطقی مانند رواندا، بوسنی، و جمهوری دموکراتیک کنگو مورد استفاده قرار گرفته است. در رواندا، تجاوز به عنوان جزء لاینفک فرایند نسل کشی گروه قومی توتسی شناخته شد. این نشان می دهد که حتی با پیشرفت های بشری و بین المللی، این جنایت هولناک همچنان در درگیری ها تکرار می شود.
تجاوز جنگی، نه تنها جسم قربانیان را درهم می شکند، بلکه زخم های روحی عمیقی را بر پیکره یک ملت بر جای می گذارد و نسل ها را تحت تأثیر قرار می دهد. این بخش از تاریخ، یادآور ضرورت مبارزه با خشونت در هر شکل آن، به ویژه در زمان جنگ است.
۵.۱. نگاه الهیاتی: توماس آکویناس و توجیهات گناه
در قرون وسطی، کلیسا و الهیات، نقش پررنگی در شکل دهی به افکار عمومی و حتی قوانین داشتند. دیدگاه های متفکران بزرگ مذهبی، می توانست تأثیری عمیق بر نحوه درک و برخورد با پدیده های اجتماعی، از جمله تجاوز، بگذارد. یکی از این متفکران، توماس آکویناس، فیلسوف و الهیدان برجسته مسیحی بود که دیدگاه هایش در مورد تجاوز، ممکن است برای انسان مدرن عجیب و حتی آزاردهنده به نظر برسد.
تحلیل دیدگاه آکویناس و تأثیر آن
توماس آکویناس استدلال می کرد که تجاوز جنسی، هرچند گناه بود، اما از برخی اعمال جنسی دیگر، مانند خودارضایی یا قطع مقاربت (قطع ارتباط جنسی قبل از انزال)، کمتر مذموم و نکوهیده تلقی می شد. دلیل او برای این استدلال، تمرکز بر هدف طبیعی سکس، یعنی «تولید مثل» بود. آکویناس بر این باور بود که چون تجاوز، هرچند به زور و خلاف اراده زن انجام می شد، اما می توانست به تولید مثل منجر شود (و گاهی اوقات منجر می شد)، بنابراین از نظر اخلاقی، در رده ای «بالاتر» از اعمالی قرار می گرفت که این هدف طبیعی را به کلی از بین می بردند، مانند خودارضایی یا روش های پیشگیری از بارداری. این دیدگاه، که به وضوح بر کارکرد بیولوژیکی و تولید مثلی سکس تأکید داشت، به معنای نادیده گرفتن کامل رضایت، رنج، و کرامت انسانی زن قربانی بود.
تأثیر این دیدگاه بر تصورات اخلاقی و حقوقی آن زمان قابل تأمل است. وقتی یکی از بانفوذترین الهیدانان، تجاوز را در مقایسه با برخی گناهان دیگر، «کمتر بد» می شمرد، این امر می توانست به نوعی توجیه یا حداقل تخفیف در اهمیت این جرم در اذهان عمومی و حتی در سیستم قضایی منجر شود. این دیدگاه، به طور غیرمستقیم، می توانست به تقویت «فرهنگ تجاوز» کمک کند، زیرا تمرکز را از خشونت و نقض حقوق فردی برداشته و به سمت مفاهیم انتزاعی تر اخلاقی و مذهبی معطوف می کرد که در آن ها رنج قربانی، جایگاه ثانوی داشت. این بخش از تاریخ، یادآور آن است که چگونه ایدئولوژی ها و باورهای ریشه دار، می توانند درک ما از عدالت و انسانیت را منحرف سازند.
۶.۱. پژواک گذشته در امروز: تداوم فرهنگ تجاوز
سفر ما در طول تاریخ، از دوران باستان تا قرون وسطی، تصویری نگران کننده از پدیده تجاوز و «فرهنگ تجاوز» را به نمایش گذاشت. اما آیا با ورود به دوران مدرن، این سایه تاریک کاملاً از بین رفته است؟ متأسفانه، نگاهی به واقعیت های امروز نشان می دهد که بسیاری از عناصر «فرهنگ تجاوز» قرون وسطایی، به شکلی آزاردهنده، همچنان در جوامع معاصر پژواک می یابند. این تداوم، درس های مهمی برای ما دارد.
آغاز تغییرات و جنبش های فمینیستی
نقطه عطفی در درک تجاوز و مبارزه با آن، از دهه ۱۹۷۰ به بعد و با ظهور و گسترش جنبش های فمینیستی رخ داد. در این دوران بود که دیدگاه غالب درباره تجاوز، از جرمی صرفاً جنسی به جرمی برآمده از «قدرت و کنترل» تغییر یافت. این تغییر نگاه، بسیار بنیادین بود، زیرا تجاوز را نه صرفاً یک عمل جنسی، بلکه ابزاری برای اعمال سلطه و خشونت بر قربانی می دانست. در این دوره، اولین مراکز بحران تجاوز جنسی تأسیس شدند که نه تنها به حمایت از قربانیان می پرداختند، بلکه نقش مهمی در افزایش آگاهی عمومی و تغییر نگرش ها ایفا کردند. این جنبش ها، برای اولین بار، صدای قربانیان را به گوش جامعه رساندند و تلاش کردند تا کلیشه ها و باورهای غلط را به چالش بکشند.
شباهت ها بین گذشته و حال: قربانی انگاری و بی اعتمادی
با این حال، شباهت های آزاردهنده ای بین «فرهنگ تجاوز» قرون وسطایی و معاصر همچنان پابرجاست. «قربانی انگاری» (Victim Blaming) همچنان یکی از بزرگترین چالش هاست. همانند گذشته، امروز هم شاهد اظهاراتی هستیم که پوشش قربانی، رفتار او، یا حتی مصرف الکل را دلیلی بر «تحریک» و «رضایت» ضمنی می دانند. بی اعتمادی به زنان و دشواری پیگیری عدالت، همچنان در سیستم های قضایی و افکار عمومی وجود دارد. پرونده هایی مانند پرونده شنل میلر در سال ۲۰۱۵، یا مینی سریال «باورنکردنی» (Unbelievable) که بر اساس وقایع واقعی ساخته شده، نشان می دهند که چگونه قربانیان هنوز هم با اتهام «گزارش دروغ» مواجه می شوند و به دلیل تناقضات در اظهاراتشان، یا عدم ارائه شواهد «کافی»، از سوی پلیس و دادگاه با بی اعتمادی روبرو می شوند.
اظهارات سیاستمداران معاصر، مانند تاد آکین در سال ۲۰۱۲ که ادعا می کرد «بارداری ناشی از تجاوز مشروع واقعاً نادر است زیرا بدن زن راه هایی دارد که از بارداری ممانعت کند»، پژواک همان باورهای غلط قرون وسطایی است که بارداری جوآن ۳۰ ساله را «دلیل رضایت» او می دانست. این نمونه ها نشان می دهند که پیش داوری ها و اسطوره هایی که قرن ها پیش وجود داشتند، هنوز هم به شکلی پنهان یا آشکار، در جامعه مدرن ریشه دارند و مانع از اجرای عدالت واقعی می شوند.
با وجود پیشرفت های حقوقی و اجتماعی، تبرئه متجاوزان و دشواری محکومیت آن ها همچنان یک معضل جدی است. این مسئله، نشان می دهد که تغییر قوانین به تنهایی کافی نیست و مبارزه با «فرهنگ تجاوز» نیازمند تغییرات عمیق تر در نگرش ها و باورهای جامعه است. درک این تداوم تاریخی، به ما کمک می کند تا با ریشه های این پدیده عمیق تر آشنا شویم و راه را برای مبارزه ای مؤثرتر در حال حاضر هموار کنیم.
همانند گذشته، امروز هم شاهد اظهاراتی هستیم که پوشش قربانی، رفتار او، یا حتی مصرف الکل را دلیلی بر «تحریک» و «رضایت» ضمنی می دانند. بی اعتمادی به زنان و دشواری پیگیری عدالت، همچنان در سیستم های قضایی و افکار عمومی وجود دارد.
نتیجه گیری
مرور تاریخ پدیده تجاوز، از دوران باستان تا قرون وسطی و حتی پژواک های آن در دوران مدرن، به وضوح نشان می دهد که درک و تعریف این عمل هولناک، مسیری طولانی و پرفراز و نشیب را پیموده است. از جرمی که در ابتدا عمدتاً علیه مالکیت مردان تلقی می شد، به تدریج به جرمی علیه کرامت و جسمانیت زن تغییر معنا داد، هرچند که این تحول، مسیری کند و دشوار را طی کرد.
این بررسی جامع، نقش حیاتی قوانین، فرهنگ و باورهای اجتماعی را در بازتولید و یا به چالش کشیدن خشونت جنسی نمایان ساخت. از احکام کتاب مقدس و قوانین روم باستان که رضایت زن را نادیده می گرفتند، تا دادگاه های قرون وسطی که زنان را با الزامات گزارش دهی دشوار و بی اعتمادی عمومی روبرو می ساختند، همگی شواهد گویایی از چالش های بی شمار پیش روی قربانیان تجاوز در زمان قدیم هستند. حتی با ظهور متفکران برجسته ای چون توماس آکویناس، دیدگاه های الهیاتی نیز گاه به جای حمایت از قربانی، بر مفاهیمی انتزاعی و کارکردی متمرکز می شدند که رنج انسانی را در حاشیه قرار می داد.
تداوم «فرهنگ تجاوز»، چه در قالب «قربانی انگاری»، چه در بی اعتمادی به اظهارات زنان، و چه در تبرئه متجاوزان، رشته ای نامرئی است که گذشته و حال را به هم پیوند می دهد. اما این تداوم، نباید به ناامیدی منجر شود. در عوض، درک عمیق تاریخی، می تواند الهام بخش تلاش های آینده باشد و ضرورت آگاهی بیشتر، حمایت بی دریغ از قربانیان، و اصلاحات مداوم حقوقی و اجتماعی را برجسته سازد. مبارزه با خشونت جنسی، تلاشی مداوم است که با درک ریشه ها و الگوهای تاریخی آن، می توان گام های مؤثرتری در جهت ساختن جهانی عادلانه تر برداشت.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "تجاوز در زمان قدیم – بررسی جامع پدیده در طول تاریخ" هستید؟ با کلیک بر روی قوانین حقوقی، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "تجاوز در زمان قدیم – بررسی جامع پدیده در طول تاریخ"، کلیک کنید.