
در قرن اخیر هم در قالب مستندنگاری و ناداستانها، شاهد دهها ژانر و نام و تقسیمبندی جدید در قالب بیوگرافی داستانی، اتوبیوگرافی، رمان تاریخی، رمان مستند و … هستیم و به تعبیری مستندنگاری و گزارشنویسی نه تنها به عنوان ژانرهای ادبی پذیرفته شده بلکه خود به چندین زیرشاخه مجزا تقسیم شده است. زندگینامههای خودنوشت، دلنوشتههای خبری، وصف حال نویسی، جستار روایی، خاطرهنگاریهای بدنمند، مهاجرت نویسیها، خاطرات زندان، خودکاویها، اعترافات، و … همگی از انواع خاطرهنویسی سنتی و مدرن به شمار میآیند که در همه این انواع نوشتههای جذاب و خواندنی فراوان است.
خاطرهنگاریهای شغلی و اداری یکی از انواع مهم مستندسازی است چراکه دربردارنده دنیایی از تجربهها و افتوخیزهای سازمانی است و هم برای علاقهمندان به تاریخ خواندنی است و هم برای آیندگان و نسل جوان راهگشا. خاطرهنگاری شغلی سالهاست که از گزارشهای دیوانی فاصله گرفته و با نزدیک شدن به ژورنالیسم و تکنگاری، هرچه بیشتر خواندنی و کاربردی شدهاند.
یادداشتهای محمدحسن خان اعتمادالسلطنه را هم شاید بتوان خاطرات یک مدیر فرهنگی نامید. او یادداشتهایش را مخفیانه مینوشته با این حال بیم و احتیاط در آن موج میزند و از نقد جسورانهای که در نوشته مخفی دیگر او با نام خلسه نامه میبینیم در این روزنوشتها خبری نیست.
به هر دلیل خاطرهنگاری مدیران و فعالان فرهنگی کمتر در کشور ما باب شده است. عمده این آثار پس از سالها و حتی دههها مکتوب شدهاند و کمتر خاصیت «در زمانی» و «معاصرت» دارند. آنچه که سالها بعد و در کهنسالی راویان نوشته میشود معمولاً با اشتباهات و همچنین پردهپوشیها، مصلحتاندیشیها و نوسازیهای ذهنی و زبانی همراه است. برای نمونه در سالیان اخیر یک زندگینامه خودنگاشت و یک مصاحبه طولانی با مرحوم محمود کیانوش منتشر شده که هر دو آمیخته به چنین آسیبهایی است. کیانوش که مدیریت فرهنگی را هم در کنار شعر و داستاننویسی و ترجمه، تجربه کرده است، به هر دلیل ترجیح داده در این آثار کمتر در جایگاه مدیر از تجربیات و دستاوردهای تلخ و شیرینش سخن بگوید، خواه در مقام سردبیر مجله و خواه در مقام روزنامهنگار و ویراستار بنگاه خبرپراکنی رادیویی. همچنین است خاطرات شفاهی تئاتر کودک که در قالب چندین کتاب مصاحبه در نشر ثالث و توسط بنیاد نمایش کودک منتشر شده و بسیاری نمونههای دیگر که گرچه خواندنی و شیرین هستند اما چندان مستند و تاریخی باقی نماندهاند.
کتاب پرگار حاوی 64 یادداشت در قالب خاطره گزارش از حسین انتظامی است. مدیری فرهنگی که از دهه هفتاد حضور مؤثر او را در عرصه مطبوعات و فرهنگ شاهد بودهایم. او در این کتاب از دو مسئولیت خود در دهه نود که هرکدام حدود چهار سال به طول انجامیده سخن گفته و نکاتی را در جایگاه معاون امور مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین در جایگاه رئیس سازمان سینمایی مکتوب کرده است. بخش آخر کتاب هم نکات و خاطراتی است که گرچه باز هم فرهنگی و مدیریتی هستند، در قالب دو مسئولیت مذکور نمیگنجد. نویسنده کوشیده با حذف هرچه بیشتر خود و احساساتش، کتاب را از خاطره دور و به متنی علمی، آموزشی و یا تحلیلی نزدیک کند که البته نمیدانم چقدر این کوشش به کتاب کمک کرده و شاید افرادی با صبغه ادبی دوست داشته باشند، فرد و فردیت راوی بیش از این با روایت آمیخته بماند.
مزیت اصلی کتاب پیشگامی آن است. پیشگامی پیوند محکمی با جسارت و خطر کردن دارد. در کشور ما کمتر مدیری با مکتوب کردن این نکات برای خودش دردسر دست و پا میکند و خویش را در خطر قضاوت و ملامت و حتی محکمه قرار میدهد. او گرچه همچنان در جایگاه یک مدیر کوشیده، کسی را نرنجاند و پردهدری نکند با این حال مواد خامی در دسترس محققان و مورخان بعدی قرار داده تا با تحلیل محتوا و سفیدخوانیها بعدها ناگفتهها را هم آشکار کنند.
در پایان این یادداشت ابتدا دوستان و همکارانم در میان روزنامهنگاران، منتقدان و مدیران فرهنگی را به خواندن این کتاب توصیه میکنم. سپس دو تکلمه کوچک در موضوعاتی که خود در آن حضور داشتهام، به نگاشتههای این کتاب اضافه میکنم. باشد که تاریخنگاریهای مجمل نویسنده توسط دیگران بارها و بارها حاشیهنویسی و تکمیل شود و منابع مطالعاتی درخوری برای پژوهشگران بعدی فراهم گردد:
۱ـ انجمن مدیران مطبوعات کودک و نوجوان: در دوره حضور دکتر انتظامی در معاونت مطبوعاتی دستاندرکاران مطبوعات کودک چند دیدار با ایشان داشتند. سپس خود جلساتی را برای تشکیل انجمن مدیران مطبوعات کودک در نشریات مختلف برگزار کردند که صورت جلسات این نشستهای ده پانزدهگانه باید موجود باشد. از دل این جلسات نمایشگاه و همایشی درباره مطبوعات کودک پدید آمد که اسفند سال ۱۳۹۳ در مجموعه فرهنگی سرچشمه برگزار شد و علاوه بر برنامههای عمومی، چندین سخنرانی تخصصی و تقدیر از دو پیشکسوت را هم به دنبال داشت. با این حال مراجع ذیربط با درخواست هیات موسسان برای تشکیل این انجمن موافقت نکردند و این ایده مختومه شد.
۲ـ شورای ردهبندی سینما اتفاق بزرگ و فراموششده دیگر در آن سالهاست. ترکیب انتخاب شده برای اعضای این شورا را میتوان «هیجانانگیز» خواند چراکه شامل دهها نام آشنا از حوزهها و گرایشهای مختلف بود. این شورا میتوانست خلأ بزرگی که در بسیاری از کشورها به آن اندیشهاند پرکند. هرچند که در سایر ممالک عمدتاً این کار نه توسط دولت که توسط نهادهای مدنی، سندیکاها و یا مراکز علمی صورت میگیرد.
به هر حال مخالفتهایی که احتمالاً در صنف سینما ریشه و در ساختار اداری سازمان سینمایی نفوذ جدی داشت مانع برپایی منظم و توفیق این جلسات شد و این ایده خیلی زود بدون هیچ توضیح و خبری به فراموشی سپرده شد. مخالفت آن افراد با ایدههای رئیس سازمان درباره ساماندهی نسبت سینما و کودکان و نگاه کارشناسانه به آن به ناممکن ساختن ادامه فعالیت این شورا محدود نماند، بلکه پژوهشهایی هم که با این هدف طراحی شده بود امکان اجرا نیافت.
دوست دارم این یادداشت را با نقل جملهای از صفحه 86 کتاب به پایان ببرم. نویسنده ضمن شرح ماجرای برکناری خود توسط رئیس جمهور از معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد در دی 1396 مینویسد:
« من اعتقاد داشته و دارم که معاون مطبوعاتی، معاون دولت در رسانهها نیست؛ بلکه معاون رسانهها در دولت است و اصلیترین وظیفه او جا انداختن آزادی بیان و الزامات آن نزد مقامات حکومتی است.»
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "جز راست نگفتن و هر راست نگفتن ؛ نگاهی به کتاب پرگار نمونهای مقبول از خاطرهنگاری مدیران فرهنگی" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "جز راست نگفتن و هر راست نگفتن ؛ نگاهی به کتاب پرگار نمونهای مقبول از خاطرهنگاری مدیران فرهنگی"، کلیک کنید.